شبکه چهار - 16 آبان 1399

امام صادق ع، راه سوم در " وحدت" و "عقلانیت" (۱) ("ادب" گفتگو و "معقول سازی" محسوسات)

میلاد مبارک امام جعفر صادق ع_ نشست (جمعبندی "مدارا و استدلال" )_ ۱۳۹۵

بسم‌الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم و رحمت الله. امام و مولای شیعیان و استاد بزرگ اسلامیان و بشریت، امام جعفر صادق(ع). روش مبارزات و فعالیت‌های فرهنگی – تربیتی و سیاسی و سلوک اخلاقی امام صادق(ع) اشاره کنم. نکته اول: ایشان به عنوان یک معلم دین، ضمن آن که بدون هیچ تحاشی، بدون هیچ سهل‌انگاری و سازشکاری، عقب‌نشینی‌های بی‌مورد در عرصه تبیین دین و مکتب اهل بیت(ع) و علیرغم این که کاملاً واضح، روشن، قاطع، از خطوط مرزی معرفت الهی و حقایق مکتب دفاع می‌کردند در عین حال به شیوه‌ای عمل کردند که حتی رهبران درجه 1 سایر مذاهب و ادیان و حتی مکاتب غیر دینی به انصاف، به فضل و علم، به انسانیت و اخلاق، و به منطقی بودن امام جعفر صادق(ع) اعتراف کردند و این خیلی مهم است. شما الآن نگاه کنید بالاخره در این صحنه‌های مبارزات و اختلافات فکری، سیاسی، دینی و مذهبی در دنیا معمولاً دوتا اتفاق می‌افتد یا به کسانی احترام صوری می‌گذارند که آن‌ها در دفاع از حق محکم و غیرت‌مند عمل نمی‌کنند یعنی به همه باج می‌دهند و هرکس در هر موردی اظهار نظر می‌کند این‌ها یا سکوت می‌کنند یا تأیید می‌کنند مجامله می‌کنند و دوپهلو حرف می‌زنند! خب خیلی‌ها به اشخاصی که دوپهلو حرف می‌زنند احترام صوری می‌گذارند چون وقتی شما موضعی علیه یک جریان خاصی یا جریانات مختلف نمی‌گیری طبیعتاً دشمن پیدا نمی‌کنی. بعضی‌ها اسم این را گذاشتند میانه‌روی، عرفان مسلکی، تعادل، و فکر می‌کنند و ادعا می‌کنند که هرکس در موضوعی موضع می‌گیرد و پای این موضع بایستد این افراطی است. این‌ها زیاده‌روی است، تندروی است. و انسان عاقل و میانه‌رو و حتی اخلاقی کسی است که علیه هیچ پدیده یا هیچ دیدگاهی موضع قاطع نگیرد بگوید شاید این! شاید هم آن! هر دو خوب است! هر دو درست می‌گویید! یعنی همه حق دارند، باطل اصلاً نیست! همه حق می‌گویند. پس باطل چیست؟ مگر حق بدون باطل و باطل بدون حق ما داریم؟ پس یک رویکرد این است که کسانی در مباحث سیاسی و در مباحث اجتماعی، نحوه مدیریت قدرت، ثروت، در عرصه معرفت، کسانی محترم هستند محترم باشند، موجه باشند که موضع نگیرند یا مواضع گِرد بگیرند نه تیز! حرف مشخصی نزنند در برابر هیچ ایده‌ای که غلط است یا آن را غلط می‌دانند موضع صریح نگیرند با همه مجامله کنند، تعارف کنند، تحت عنوان این که ما جزء فضلا و عقلا هستیم به همه دیدگاه‌ها احترام می‌گذاریم، همه مکاتب محترم هستند همه حرف‌ها محترم است درست هستند که حالا محترم هستند یک چیز است، درست است یک چیز است! ممکن است یک دیدگاهی نه درست باشد و بنابراین نه محترم باشد، چطور می‌شود که باطل محترم باشد؟ اما در عین حال شما به روش محترمانه با صاحب آن فکر مواجه می‌شوید یعنی به فکر او احترام نمی‌گذارید چرا؟ چون غلط است و خلاف مصالح بشریت است. فرض کنید یک کسی بگوید ما به عنوان یک نظریه، به نژادپرستی معتقدیم ما معتقدیم همه نژادها مساوی نیستند. ما بگوییم این نظریه هم محترم است. یا در صدر اسلام عصر جاهلیت دختران را زنده بگور می‌کردند بگوییم خب این هم یک سبک زندگی است این هم محترم است. بت‌پرستان بت می‌پرستند. حضرت ابراهیم به جای این که بت را بشکند بگوید بت‌پرستی هم بالاخره یک سبک زندگی است بالاخره این یک معنویت است ما به همه احترام می‌گذاریم همه معنویت‌ها مساوی‌اند، همه معنویت هستند، همه درست هستند و همه محترم هستند. نه، شرک، بت‌پرستی، ظلم، فسق، آدم‌کشی، دخترکشی، تبعیض نژادی و.... این عقاید محترم نیستند چون درست نیستند و به بشر صدمه می‌زند. چیزی که به بشریت در دنیای آخرت صدمه می‌زند آن نظر چرا باید محترم باشد؟ چیزی که غلط است چرا محترم است؟ این یک بحث.

از آن طرف، یک کسان دیگری این‌طوری نتیجه می‌گیرند که خب، پس بعضی دیدگاه‌ها غلط است بنابراین نامحترم است پس چون این عقیده غلط و بی‌احترام است ما به کسانی که به این معتقدند به همه آن‌ها توهین می‌کنیم به حقوق‌شان احترام نمی‌گذاریم به شیوه درست با آن‌ها گفتگو نمی‌کنیم، اخلاق و منطق را حذف می‌کنیم بدون اخلاق و منطق با آن‌ها برخورد می‌کنیم! این هم یک شیوه. یعنی انتخاب کن بین معتقد بودن، که آن وقت حقوق دیگران را رعایت نکنی و احترام برای حقوق و حریم‌شان قائل نباشی و بگویی این آدم به هیچ وجه آدم نیست و حق اولیه حیات هم به او نمی‌دهند. یکی این ایده.

ایدة دوم این که، نه آقا با هیچ کس برخورد خشن نکنیم و به همه عقاید احترام بگذاریم، همه دیدگاه‌ها و همه مکاتب، همه مذاهب، همه ادیان، همه مساوی، همه محترم هستند باطل نداریم! حالا یکی اهل پرستش است یکی نیست. اهل پرستش بعضی‌ها موحدند بعضی‌ها مشرک هستند، بعضی‌ها دوگانه پرستند بعضی‌ها اهل تثلیث هستند، سه‌گانه پرستند، بعضی ماده پرستند، بعضی آدم‌پرستند، بعضی اشیاء پرستند، طبیعت برستند، و... بالاخره همه‌اش پرستش است! مساوی است! توحید و شرک نداریم! حتی شکاکیت با شرک با توحید، و با الحاد، این 4تا مسلک، این 4تا مسلک بالاخره هرکسی به یکی از این‌ها معتقد است ما به همه این مسالک، به همه این اشخاص برای همه احترام و ارزش مساوی قائل هستیم! برای چی؟ برای این که اهانت و خشونت نکنیم. معمولاً این دو روش رایج بوده و هست. لذا افراد را تقسیم می‌کنند به این یا اهل عقاید و اهل یقین و اهل ایدئولوژی و بنابراین خشن و بدون تسامح و مدارا نسبت به دگراندیشان هستید لیبرال مسلک هستید یا اگر اهل یقین هستید پس معتقد به خشونت و بی‌ادبی و نفی منطق و آزادی و اخلاق هستید. بین آزاداندیشی و ایمان، یکی را انتخاب کن. یا اهل ایمانی، آزادی اندیشه قائل نیستی، به همه توهین می‌کنی، یا اهل آزاداندیشی هستی، پس همه اندیشه‌ها را باید به یک اندازه درست و حق و محترم بدانی. باید به سمت نسبی‌گرایی بلکه شکاکیت بروی. این دو روش، همیشه تاریخ دو راه بوده الآن هم هست. همین الآن هم دنیا تقسیم بر این دو می‌شود! چه در مسلمان‌ها چه در مسیحی‌ها، شیعه، سنی، بی‌دین، لیبرال، کمونیست، غرب و شرق، خیلی‌ها این اندیشه را دارند و فکر می‌کنند این دوگانه است و راه دیگری ندارند. نخستین درس امام جعفر صادق(ع) نه این و نه آن! هم این و هم آن! یعنی چه؟ هم این و هم آن. یعنی هم آزاداندیشی و هم ایمان و یقین. نه این و نه آن؛ یعنی نه شکاکیت و اباحه‌گری فرهنگی و لیبرالیزم و لیبرال‌زدگی و نه خشونت و هتک حقوق و حرمت هرکسی که جز من می‌اندیشد. این روش امام صادق(ع) است. این روش در دنیا، تنها روشی است که جواب می‌دهد و هم در دنیا موفقیت و توفیق ایجاد می‌کند و اغلب بشریت را که اهل فکر و اخلاق باشند جذب می‌کند و هم آثار و برکات اخروی، و آخرتی آن محفوظ است، رشد انسان و تقرّب به خداوند. به عبارت دیگر؛ بعضی‌ها می‌گویند بین حقیقت و فضیلت یکی‌اش را انتخاب کنید. یا طرفدار حقیقت هستید و می‌گویید تو طرفدار حقیقتی و با ضد حقیقت دشمن هستی. یا طرفدار فضیلت و اخلاق هستی و می‌گویی آقا مهربان باش، مدارا باش، حالا از خیر حقیقت بگذر. خیلی حساس نباش که چه کسی حق است و چه کسی باطل است. بین حقیقت و عدالت تناقض قرار می‌دهند می‌گویند یا حقیقت‌محوری و می‌گویی این حق است و لاغیر و بعد عدالت را رعایت نمی‌کنی. هرکس چون من نمی‌اندیشد اساساً حقوقی ندارد و اگر حقوقی هم دارد زیر پای من، یعنی تو طرفدار حقیقت هستی و به عدالت کاری نداری. یا از آن طرف اگر اهل عدالتی یعنی می‌خواهی به حقوق همه احترام بگذاری، به حقوق همه احترام می‌گذاری، یک آدم اخلاقی و اهل مدارا هستی، اگر اهل عدالت و اهل فضیلتی از خیر حقیقت بگذر! بگو آقا اصلاً حق و باطلی نداریم و نیست! و اگر هست قابل تشخیص و قابل تفکیک نیست یا هرکسی حقیقت خودش را دارد و از این قبیل! یعنی معلوم نباشد مرز حق و باطل کجاست؟ اصلاً حق و باطلی هست یا نیست؟ - دقت کنید – امام جعفر صادق(ع) به شیوه‌ای عمل کرد که یک میلیمتر از حریم حقیقت عقب‌نشینی نکرد. یک ریال، یک دینار روی حقیقت معامله نکرد. امام صادق(ع) هیچ جا اجازه نداد مرز حق و باطل مخدوش بشود که بگوید حالا خیلی حق و باطل مرز مشخصی ندارد شما حق می‌گویید! او هم حق می‌گوید! اصلاً باطلی وجود ندارد. نه هرگز. در دقیق‌ترین مسائل، از مباحث معرفت‌شناختی و معرفت‌شناسی تا خداشناسی،‌ انسان‌شناسی،‌ هستی‌شناسی، وظیفله‌شناسی، فرجام‌شناسی در همه مباحث امام صادق(ع) قهرمان مرزبندی‌های دقیق منطقی و علمی بین دیدگاه‌های الهی و غیر الهی درست و نادرست است. هیچ جا نه معامله کرد، نه مبهم حرف زدند، نه از اصول عقب‌نشینی کردند در عین حال حتی یک نمونه بی‌ادبی، بی‌احترامی، خشونت کلامی، خشونت رفتاری از امام صادق(ع) نسبت به غیر مسلمانان، نسبت به غیر شیعیان، حتی نسبت به بی‌دینان، کافران و ملحدان در تاریخ ثبت نشده است. امام صادق(ع) یک توهین به کسی نکرده است. نظرات هیچ کس را تحریف نکرده، که تحریف کنیم خراب کنیم بعد آن را رد کنیم! نه. اگر بین 5 جمله ملحد و کافر، دوتا جمله درست ایشان دیدند آن را تأیید کرده است نگفته بخاطر آن سه تا باطل، یا آن یک باطل، این سه‌تا حقی که گفتی مرده‌شور این‌ها را هم ببرند من این‌ها را هم از تو نمی‌پذیرم! خیر. کافر محض، نظریه‌پرداز ملحد صددرصد، آمده بحث کرده و با ایشان مناظره کرده، این روش را در محضر امام رضا(ع) که در محضر ایشان هستیم، این روش را در سیره امام رضا(ع) هم به وفور می‌بینید. امام رضا(ع) استاد اخلاق و ادب در دقیق‌ترین مناظرات با قوی‌ترین مخالفان جهانی است. امام رضا(ع) با رهبران مسیحیت شرقی و غربی، را رهبران بودیزم، بودایی‌ها و هندوئیزم، با رهبران یهود، با رهبران زرتشتی، با رهبران و نظریه پردازان درجه 1 مانوی، با ملحدین و زنادقه، کسانی که کلاً ماتریالیست بودند حتی با نظریه‌پردازان شکاک، سوفسطایی که می‌گفتند ما شک داریم واقعیت هست یا نیست؟ از کجا معلوم من هستم تو هستی؟ با همه این‌ها حضرت رضا(ع) بحث می‌کنند. وقتی زیارت امام رضا(ع) می‌روید توجه داشته باشید همه ابعاد، اخلاقی، علمی، عملی، سیاسی، جهادی، تربیتی، عرفانی، همه را باید با هم ببینیم. امام صادق(ع) جد امام رضا(ع) پیش از ایشان همین مسیر را رفتند. کاری کردند که رهبران درجه یک مذاهب دیگر اسلامی، اهل سنت، فرقه‌های مختلف، جریان‌های مختلف شیعی که امام صادق(ع) را قبول نداشتند و انشعاب کرده بودند مسیحیان، یهودیان، زرتشتی، بودایی، همه این‌ها امام صادق(ع) را به سه چیز قبول داشتند و همه اعتراف می‌کردند. 1) معنویت، عرفان و اخلاق که این مرد، ‌مرد خداست ولو ما همه حرف‌هایش را قبول نداریم، این انسان پاک و شریف است. 2) انصاف و منطق و فضل و علم که همه قبول داشتند که چیزی نیست راجع به او سؤال مطرح شود و جعفربن‌محمد جواب ندهد و وارد بحث نشود. از علوم طبیعی، شیمی، فیزیک، طبیعیات، علوم طبیعی و تجربی،‌ زیست‌شناسی، جانورشناسی، فیزیولوژی و بدن‌شناسی، بدن انسان، فضاشناسی، نجوم و ستاره‌ها، ماهی‌شناسی، از انواع این رشته‌ها شما بگیرید تا مباحث فلسفی و کلامی، تا فقه تا تفسیر، تا حدیث، تا اخلاق، تا تعلیم و تربیت، دست‌کم در 23 موضوع و رشته علمی و تخصصی از امام صادق(ع) بحث استدلالی ثبت شده است یعنی 23تایش را من شمردم احتمال می‌دهم بیشتر هم هست چون من که همه آن را ندیدم.

سومین نکته‌ای که همه قبول داشتند که ایشان استاد در آن قضیه هست و مخالف و موافق آن را قبول داشتند ادب در گفتگو با مخالف بود. قدرت تحمل، سعة صدر، فوق‌العاده بود. بعضی از رهبران الحادی مثل ابی‌العوجاء و امثال او، گاهی با بعضی از شاگردان امام صادق(ع) بحث کردند مثل همین جناب «مفضّل» که «توحید مفضّل» منتسب به اوست‌؛ این وسط‌هایش می‌بیند ابن ابی‌العوجاء دارد سفسطه می‌کند و توهین می‌کند، وسط بحث بحث عصبانی می‌شود و داد و قال می‌کند و جوش می‌آورد. همان آدمی که رهبر ملحدین است تئورسین درجه یک بی‌دین‌ها و ماتریالیست‌ها و کافر است که هیچی را قبول ندارند همان آدم به مفضّل می‌گوید که ببخشید شما گفتی شاگرد جعفربن‌محمد هستی؟ گفت بله. گفت ما همین حرف‌هایی را که الآن به شما زدیم عصبانی شدید ده برابر تندتر و بدتر آن را به خود ایشان می‌گوییم،‌ایشان با آرامش و با لبخند گوش می‌کند و جواب ما را می‌دهد! چطوری است که شما کاسه داغ‌تر از آش هستی؟ ما پیش ایشان خیلی حرف‌های تندتر و رادیکال‌تر می‌زنیم. یک نمونه‌اش را عرض می‌کنم: یک وقت به امام صادق(ع) می‌گوید شما تا چه زمانی می‌خواهید مثل شتر دور این گِل‌ها در حال طواف بگردید؟ توهین می‌کند. امام صادق(ع) جواب محکمی به او می‌دهد بدون این که توهین کند و بعد هم در بحث‌های علمی مچاله‌اش می‌کنند طوری که تمام این مریدها و شاگردهایش به او می‌گویند دیدی عجب غلطی کردی مناظره رفتی! یک آبرویی داشتی آن را هم از دست دادی. گفت من نمی‌دانستم این این‌طوری است من فکر می‌کردم این مثل بقیه داشمندان و ملاهای دوران بنی‌عباس است، من فکر می‌کردم مثل این‌هاست من اگر فکر می‌کردم با چه کسی طرف هستم نمی‌رفتم، حیثیت برای من نگذاشت! بحث می‌کردند که مواظب باشید خبر این جلسه پخش نشود که همه نفهمند، کنترل کنیم و سانسور کنیم.

یکی دو نمونه را می‌گویم، این‌هایی که می‌گویم رهبران بزرگ اهل سنت هستند. امام صادق(ع) را در حدی که یک عالِم بزرگ از فرزندان پیامبر(ص) و آدم خوب و ملایی است، نه امام معصوم، نه کسی که خلافت و زعامت حق اوست، به این عنوان نگاه می‌کنند. بعد ببینید چه می‌گویند، کسانی که امام صادق(ع) به لحاظ کلامی و مذهبی، در بعضی از جهات، در نقطه مقابل امام صادق(ع) هستند. یکی «ابونعیم اصفهانی» است در "حلیت الاولیاء" می‌گوید اگر من بخواهم راجع به ایشان صحبت کنم تعابیری کلمه و تعبیر کم می‌آورم. ایشان ما را رد می‌کند ولی من نمی‌توانم اعتراف نکنم، نه من، و نه هیچ یک از همفکران ما که ایشان امام ناطق است، اولاً امام است یک رهبر درجه یک است، دوم؛ ناطق، نطق یعنی عقلانیت و گفتگو. در عقلانیت و گفتگو ردیف اول است. زمامدار سابق، این آدم یک رهبر است، یک رهبر اجتماعی، یک مصلح، یک رهبر دینی است فقط یک دانشمند نیست. و «سابق» یعنی از همه جلوتر است. در زمامداری و مدیریت یک مدیر درجه یک است، قدرت رهبری و مدیریت دارد و از همه جلوتر است. سابق یعنی این. قهرمان عبادت و خضوع و خشوع است در حالی که کمترین تمایلی به ریاست و قدرت‌طلبی در ایشان نیست هیچ جا دنبال این که مرید پیدا کند و دنبال او راه بیفتند و اسم او را بیاورند نیست همه را به توحید و حقیقت و عدالت دعوت می‌کند. تعبیر دیگر برای «شهرستانی» است. شهرستانی یک متکلّم خیلی برجسته اهل سنت است "ملل و نحل" که این ایشان نوشته، یکی از اصلی‌ترین منابع در بین اهل سنت است برای تقسیم‌بندی مکاتب و مذاهب و جریان‌شناسی. «ملل و نحل» یعنی جریان‌شناسی. ایشان راجع به امام صادق(ع) چه می‌گوید؟ با این که امام صادق(ع) را به امامت قبول ندارد. می‌گوید من اگر بخواهم ایشان را بگویم چه شخصیتی دارد همه کمالاتی که راجع به همه می‌گویند من می‌توانم راجع به شخص ایشان بگویم. به لحاظ علم ما کسی را عالِم‌تر از او ندیدیم، در تمام رشته‌های علمی اظهار نظر می‌کند و اظهارنظرهای دقیق می‌کند. ممکن است کسانی بیایند در رشته‌های مختلف حرف بزنند جفنگ بگویند و همین‌طوری ببافند. اما این که کسانی بیایند در 7- 8 تا رشته متخصصانه حرف بزند این‌ها از سطح عموم دانشمندان یک کمی بالاترند چون ده برابر دانشمند هر رشته کار می‌کنند. یا ده برابر او می‌فهمند. ببینید در چند رشته حرف زدن یک هنر بزرگی است یک فضیلت است مگر این که در چند رشته وارد شوی جفنگ و مزخرف بگویی! آن وقت در یک رشته مزخرف گفتن هم رذیلت است و هرچه در رشته‌های مختلفی مزخرف بگویی رذیلت تو بیشتر است، رذیل‌تری، کلاهبردار و عوام‌فریبی. اما این که به جای این که کسان دیگری که دارند در یک رشته کار می‌کنند – تازه آن‌هایی که دارند کار می‌کنند اغلب در هیچ رشته‌ای کار درستی نمی‌کنند! – یک عده‌ای که در یکی دو رشته دارد کار قوی می‌کند خب یک کسی بیاید در 8 رشته، 10 رشته، ده برابر آن کار کند یعنی وقت‌هایی که آن‌ها شب‌ها می‌خوابند این‌ها بیدارند، وقت‌هایی که آن‌ها مهمانی و تفریح و بازی می‌روند این‌ها نمی‌روند، روزی 15 ساعت، 30- 40 سال کار می‌کند خب معلوم است که از تو ملاتر است. تو دکترا در یک رشته می‌گیری کلاً 30 تا کتاب هم نمی‌خوانی و دکترایت را می‌گیری. این فقط در رشته تو 500تا کتاب خوانده غیر از رشته‌های دیگر، خب معلوم است که این در رشته تو از تو می‌تواند صاحب‌نظرتر باشد و ده رشته دیگر هم باشد. این‌ها در حوزه نوابغ می‌رود و کسانی که یک مقداری از عرف عمومی مردم بالاتر هستند. اما امام صادق(ع) از این حد خیلی بالاتر است. نوابغ زیاد هستند. امام صادق(ع) علم است و این علم هم بخش اکتسابی دارد و هم بخش ذاتی دارد. الآن نمی‌خواهیم وارد بحث عصمت بشویم، بحث بسیار مهمی است، الآن فقط می‌خواهم قضاوت کسانی را راجع به امام صادق(ع) بگویم که به لحاظ مذهبی تابع امام صادق(ع) نیستند. می‌گوید کسی عالِم تر از او نبود در همه رشته‌ها وارد می‌شد و متخصصانه و دقیق استاد بود. ادب کامل، استاد ادب و اخلاق بود هیچ کس در هیچ بحثی از ایشان بی‌ادبی ندید و نشنید. سه؛ زهد و پارسایی؛ هیچ کس کمترین تمایلی در امام صادق(ع) به قدرت، ثروت، شهرت، شهوت، خودنمایی، به هیچی، کلاً پاهایش روی زمین بود ولی خودش روی زمین نبود، امام صادق(ع) بدنش در دنیا بود ولی قلبش در آخرت بود این‌جا نبود، میان مردم بود و نبود، فرشته‌ای بین مردم و انسان‌ها بود، پارسای محض؛ نه گِرد مهتری گردید و نه با کسی بر سر دنیا درگیر شد هرجا بر سر قدرت و ثروت و شهرت بود امام صادق(ع) درگیر نمی‌شد می‌گذاشت که مظلوم واقع شود. اما هرجا صحبت از حقیقت و فضیلت و عدالت و هدایت خلق بود سکوت نمی‌کرد. این هم یک تعبیر. «شهرستانی» در «ملل و نحل» می‌گوید خوب روشن است که کسی در اقیانوس معرفت‌شناسی شنا کرده در شطّ کوچک غرق نمی‌شود. کسی که به اوج حقیقت رسیده وقتی به لحاظ مادی او را پایین بکشند و یا از قدرت و ثروت او را محروم کنند این از این چیزها نمی‌ترسد. آنچه که او دارد کسی نمی‌تواند از ایشان بگیرد. قدرت و ثروت نیست، آنچه که او دارد حقیقت و فضیلت و عدالت و کمالات اوست. نمی‌ترسد کسی نمی‌تواند از او بگیرد. چیزی نیست که بالاتر از آن باشد و بخواهی به او هدیه کنی و بگویی این را به تو می‌دهیم ارزش تو بالاتر می‌آید. مثلاً رئیس بشوی ارزش تو بالاتر می‌آید! ریاست را به چشم وظیفه نگاه می‌کنند.

یک تعبیر دیگر برای «ابن خلکان» است که از بزرگان اهل سنت در عراق و بغداد است که او خودش هم در بعضی از رشته‌ها آدم فوق‌العاده دانشمندی است. راجع به امام صادق(ع) می‌گوید که از ستاره‌های درخشان اهل بیت پیامبر است و به راستی موافق و مخالف او را صادق می‌نامند همه قبول دارند که صادق است. درست گفتن و درست کرداری و درست عمل کردن؛ گفتار درست و کردار درست، صدق در قول و عمل او، همه او را قبول دارند حتی کسانی که مخالف او هستند او را صادق می‌دانند. همه به او اعتماد دارند و راجع به فضل و علم او، از آنچه که می‌گویند و گفته‌اند بسیار بیشتر داشته است. یعنی این که هنوز همه قبول دارند عالِم‌ترین شخص است این تازه همه حقیقت نیست – دقت کنید – شما فرض کنید الآن مثلاً رهبران یک مذهبی و یک دینی را، مکاتب و ادیان رقیب، راجع به آن این‌طوری حرف بزنند. در این قرن‌های بعد از ائمه معصوم تا الآن یا تا آخر، نیست. یا نمی‌دانند یا اصلاً در آن حد نیست یا نمی‌گویند. امام صادق(ع) طوری رفتار کرده که رهبران درجه یک سایر مذاهب می‌گویند علم ایشان است، اخلاق ایشان است، پارسایی ایشان است، فقط ما در بعضی از عقاید قبول نداریم و اختلاف نظر داریم. این‌ها بسیار مهم است. این مورد را هم که عرض کردم در ("وَفیات الاعیان"، ج 1، ص 291) است. این‌ها از منابع برادران اهل سنت است.

تعابیر بزرگ در مورد ایشان زیاد است. عمربن‌ابی مِقدام در "حلیت الأولیاء" و در "تهذیب التهذیب" می‌گوید هرکس جعفر(ع) را می‌دید و یکی دو دقیقه با او معاشرت می‌کرد می‌فهمید این از سلاله پیامبران است و این آدم عادی‌ای نیست. نگاهش، نورش، اخلاقش، آگاهی‌هایش، شخصیت و اخلاقش، همه غیر عادی بود. حتی «منصور» خلیفه عباسی قاتل عام، در یک جلسه‌ای بحث امام صادق(ع) می‌شود مجبور می‌شود اعتراف کند و از او در ("اصول کافی"، ج 1، ص 475) از قول منصور حاکم عباسی ثبت شده است که به امام صادق(ع) که خودش می‌گوید بزرگترین خطرین ما برای حاکمیت اوست، می‌گوید ما ابرقدرت جهان هستیم شرق و غرب جهان هیچ کس نیست که ما از او بترسیم، می‌دانید که بنی‌عباس ابرقدرت جهان بود. این جمله‌ای را که می‌گویند ملکه انگلیس در قرن 19 گفت: «خورشید در مستعمرات ما غروب نمی‌کند چون از شرق تا غرب عالم داریم» اصل این جمله برای هارون‌الرشید خلیفه عباسی است! او اصل این جمله را گفت. گفت تمام جهان در کنترل ماست، دیگر خورشید در سرزمین خلافت ما غروب نمی‌کند چون این طرف عالم که غروب کند آن طرف عالم طلوع می‌کند باز آن جا هم دست ماست! این خلیفه، این حکومت می‌گوید از تنها کسی که به لحاظ اجتماعی و سیاسی می‌ترسم که مشروعیت من را تهدید می‌کند و مردم او را قبول دارند و دوستش دارند جعفربن‌محمد است این عظمت شخصیت اجتماعی امام است و خود منصور یک جا می‌گوید که در جلسه خصوصی می‌خواسته درز نکند حالا درز کرده تا به ما و شما رسیده است می‌گوید جعفربن‌محمد آدم معمولی نیست من فکر می‌کنم از طرف خدا به او الهام می‌شود این محدَث است یعنی پیامبر نیست اما یک ردة پایین‌تری از پیامبری است الهامات الهی به او می‌شود، یک چیزهایی می‌گوید، یک چیزهایی می‌گوید، یک واکنش‌هایی نشان می‌دهد، تصمیم‌هایی می‌گیرد که اصلاً عادی نیست، در محاسبات مادی نمی‌گنجد. این هم اعتراف دشمن درجه یک ایشان است.

«خاقانی» در "منشعات" می‌گوید جعفر صادق، عالِم مطلق بود بدون قید و توضیح می‌گوییم عالِم، منظور امام صادق(ع) است. وقتی می‌گوییم عالِم مطلق، منظور اوست اگر می‌خواهید راجع به کس دیگری حرف بزنید یک قیدی بیاور، توضیح بده که منظورت کس دیگری است و الا اگر می‌گویی عالِم، منظور ایشان است. ببینید این درس اول؛ امام صادق(ع) بدون این که بخاطر محبوبیت و قدرت، با حقیقت بازی کنند اما در عین حال چنان اخلاقی راجع به همه مسائل وارد شده، بحث شده که رهبران درجه یک سایر مذاهب راجع به ایشان این‌طوری قضاوت می‌کنند. این یعنی چه؟ یعنی ما امروز باید بتوانیم طوری از مکتب و ارزش‌های دینی و انقلابی سخن بگوییم که حتی آن‌هایی که مخالف هستند مجبور شوند اعتراف کنند. و الا اگر اعتراف نکنند کسی از آن‌ها قبول نمی‌کند. شما فکر نکنید این‌ها چیز دیگری خلاف این می‌توانستند بگویند، نمی‌توانستند بگویند چون کسی قبول نمی‌کرد چیزی را می‌تواند بگوید که پذیرش داشته باشد، این‌ها می‌دانند این حرف‌ها را همه قبول دارند ما باید این را هدف قرار بدهیم یعنی امروز ما باید تلاش کنیم، هیچ کس امام صادق(ع) نمی‌شود اما باید طوری باشیم مثل رهبر شیعه امام صادق(ع) طوری عمل کنیم که هرجا اسم شیعه می‌آید اسم این مکتب می‌آید بگویند این‌ها اخلاقی‌اند، این‌ها مؤدب هستند، این‌ها آزاداندیش هستند در عین حال، یک میلیمتر از عقاید حق‌شان عقب‌نشینی نمی‌کنند.

درس دوم؛ امام صادق(ع) با همه دیدگاه‌ها بدون این که توهینی بکنند و بدون این که تسامح و سهل‌انگاری کند وارد بحث می‌شوند – دقت کنید - امام صادق(ع) در مباحث نظری هیچ خط قرمزی قائل نشده‌اند. یعنی به همه رهبران صاحبان دیدگاه‌ها و تفکرات مختلف گفته راجع به هرچه می‌خواهید بیایید بحث کنید و با همه شما استدلالی بحث می‌کنم نه خطابی، نه مغلطه و سفسطه، نه شاعرانه حرف بزنیم، این‌ها برای جلسات سخنرانی‌های عمومی است، چون اغلب مردم تشخیص نمی‌دهند که کسی دارد حرف می‌زند این خطابه است یا برهان است؟ اصلاً حتی گاهی تشخیص نمی‌دهند که این مغلطه و سفسطه است یا واقعاً برهان و استدلال درست است اغلب مردم تشخیص نمی‌دهند. ببینید در همه جای دنیا می‌شود کلاه 60- 70 درصد مردم را برداشت! قشنگ صحبت کن لازم نیست درست صحبت کنی! نمی‌فهمند. متوجه نمی‌شوند فرق شعر و خطابه و برهان را نمی‌فهمند. انواع جدل را از هم تشخیص نمی‌دهند که این جدل درست است و این جدل غلط است، این‌ها را نمی‌فهمند. ولی امام صادق(ع) هیچ وقت نگفت که مخاطب را می‌شود در مسیر حق فریب بدهیم به نفع حق فریب بدهیم، نه؛ مسیر حق با فریب نمی‌شود. این همان کاری است که پیامبر اکرم(ص) انجام دادند. می‌دانید روزی که ابراهیم فرزند پیامبر(ص) از دنیا رفت کودک بود همان روز کسوف شد و خورشید گرفت یک مرتبه کل آنجا تاریک شد و یک طوفانی شد مردم ترسید حالا یا ندیده بودند و یا موارد خاص تفسیر خاص کرده بودند، تمام مردم گفتند این آسمان برای ابراهیم عزادار شده است این مسئله مربوط به مرگ فرزند پیامبر است، معجزه است! به پیامبر(ص) خبر رسید، در همان وضعیت فرمودند که همه جمع شوند، آمدند سخنرانی کردند و به مردم گفتند این خورشیدگرفتگی آیه الهی است، قدرت‌نمایی خداوند است توجه شما به این عالَم است و هیچ ربطی به مرگ ابراهیم من ندارد. حالا این‌جا خیلی‌ها می‌گویند انکار نمی‌کنی لااقل سکوت کن و بگذار مردم در همین توهم بمانند که به‌به راست می‌گوید واقعاً پیامبر است ببین بچه‌اش مُرد دنیا تاریک شد! پیامبر(ص) گفت این ربطی به بچه من ندارد ولی نماز آیات بخوانید. خب این پیامبر است. حتی نمی‌خواهد با حقّه‌بازی حق را تبلیغ کند. این هم فرزندش است. این امام رضا(ع) که در محضر ایشان هستیم جالب است که نقل می‌شود دارند با یک کسی مناظره می‌کنند در مناظره طرف شکست می‌خورد و دیگر نمی‌تواند ادامه بدهد، امام رضا(ع) به جای این که بگویند خب ولش کن، بساطمان را جمع کنیم آبرویش رفت، حق ثابت شد و تمامش کنیم. اما امام رضا(ع) می‌فرمایند شما هنوز می‌توانید بحث را ادامه بدهید هنوز می‌توانید به من جواب بدهید. حالا خود طرف کوتاه آمده و دیگر جواب ندارد اما امام رضا(ع) به او می‌گویند شما می‌توانید بحث را ادامه بدهید هنوز جای سکوت نیست می‌گوید چه می‌توانم در جواب شما بگویم؟ حضرت رضا(ع) می‌فرمایند شما حداقل سه جواب می‌توانی به من بدهی. این سه‌تا را می‌توانی بگویی. می‌گوید خیلی خب همین سه‌تا! حضرت رضا(ع) می‌گویند اما اگر این سه‌تا را بگویید هر سه جواب دارد. یعنی حرف شما درست نبود اما هنوز جای توقف نبود. ببینید حضرت رضا(ع) به رهبر کفر در حضور همه، دارند می‌گویند هنوز سخنان من قانع‌کننده نبود تو چرا قانع شدی، چه برسد به مخالفین، با همدیگر این‌طوری حرف نمی‌زنیم! همفکرها، هم‌دین‌ها، هم‌مذهب‌ها، همکارها، ما خودمان به همدیگر رحم نمی‌کنیم. این امام رضای ماست. اصلاً ما معلوم نیست چه کسی را زیارت می‌کنیم، به نظرم می‌آید ما کس دیگری را زیارت می‌کنیم! آن امام رضایی که ما در روایات می‌بینیم غیر از این امام رضایی است که ما به او عقیده داریم! خط قرمز امام صادق(ع) در هیچ بحثی نگذاشته است هرکس راجع به هر مسئله‌ای وارد می‌شود فقط از او می‌پرسند مشخص بشود صورت مسئله دقیقاً چیست؟ قاطی نکن، از این شاخه به آن شاخه نپر. داری به عنوان فیلسوف غیر دینی بحث می‌کنی، خب روشن باشد محکمات چیست از آنجا به بعد بحث کن. وسط‌هایش دیگر یک مرتبه شکاک نشو. اگر شکاک هستی برگردیم از شک شروع کنیم. اگر خدا را قبول داری دیگر باز وسط‌هایش مثل بی‌دین‌ها و ملحدین حرف نزن. اگر ملحد هستی برگردیم سر اصل الحاد بحث کنیم. همین‌طوری با هرکسی، خب قرآن را قبول داری، دیگر وسط‌هایش یک جوری حرف نزن که انگار قرآن را قبول نداری! اگر قرآن را قبول نداری اول بیاییم راجع به قرآن بحث کنیم. یعنی بحث باید منطقی، مرتب و منسجم باشد. و الا مهم نیست چه بحثی، راجع به همه چیز بحث کن، همه چیز را انکار کن، شک کن، ولی درست بحث کن. باز یک جمله از حضرت رضا(ع) در محضرشان هستیم این را بدانید، امام رضا(ع) یک جمله‌ای دارند بعد از جلسه مناظره با رهبران مکاتب مختلف که جواب همه را داده‌اند. یکی دوتا از آن‌ها مسلمان شدند. بعضی‌هایشان هم مسلمان نشدند اما دیگر سکوت کردند و به لحاظ علمی شکست خوردند. جلسه ساکت می‌شود و حضرت رضا(ع) رو به جمع می‌کنند که حالا هر کدام‌شان ایدئولوگ و رهبر یک جریانی هستند و از یک جای دنیا آمدند. اولاً با هر کسی به زبان خودش صحبت می‌کردند با هندی به زبان هندی، با ایرانی به زبان فارسی، با ترک، ترکی، با روم به زبان رومی بحث کردند، لاتین صحبت کردند. این امام رضا(ع) است. همین الآن ما هنوز یک تشکیلاتی نداریم که هزار نفر در آن باشند و این هزار نفر بخشی از کار امام رضا(ع) یا کار امام صادق(ع) را انجام بدهند که بگویند آقا هرکس در هر مکتب با هر زبانی هر سؤالی دارد بیاید! هنوز نیست. هیچ دینی در دنیا ندارد. امام صادق(ع) یک نفری، امام رضا(ع) یک نفری هستند. امام رضا(ع) آخر جلسه گفتند که این جمله امام رضا(ع) را باید با آب طلا سر درِ حرم و دانشگاه‌ها و حوزه‌ها نوشت. فرمودند: «فمن أراد أن یسئل عن الاسلام» هرکس هرچه می‌خواهد از اسلام بپرسد، راجع به اسلام بپرسد، یا شک دارد، سؤال دارد، اشکال دارد، «فلیسئل غیر محتشم» پس بدون هیچ نگرانی بپرسد، هرکس بدون هیچ ترس و نگرانی، راجع به هرجای اسلام اِشکال و سؤال دارد بپرسد. این قدرت است. این علی‌بن‌موسی‌الرضا(ع) است. این‌ها شوخی نیست که همین‌طور لافی بزنیم و برویم! در جلسه صد نفر متفکران درجه یک 30- 40 مذهب و مکتب از سراسر جهان آمدند، همه بزرگان و نظریه‌پردازان‌شان در جلسه هستند جلوی آن‌ها این را می‌گوید.



نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha